۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

انصاف بده هموطن

و باز ماییم و فراخوان برای حضوری دیگر در خیابان؛ حضوری سبز در 22 بهمن 88

آنها که به تظاهرات حکومتی 9 دی می نازند و سبزها را بزغاله و گوساله می نامند، خواهند دید که ما بیشماریم. آنها اگر اندکی وجدان داشته باشند، با مقایسه تجمع سبزها در خیابان، با تجمع حکومتی ها در خیابان، انصاف خواهند داد که چه کسی حق دارد:
انصافت را به قضاوت می خوانم هموطن. انصاف بده.
من به خیابان می آیم تا علیه دیکتاتوری، جنایت، تجاوز، شکنجه و دروغ فریاد بزنم و تو به خیابان می آیی تا مرگ بر موسوی بگویی و از آنهایی که گمان می کنی سران فتنه هستند برائت بجویی.
من برای آزادی و سربلندی همه ایرانیان و اهل اسلام شعار می دهم و تو برای ابقای حکومتی که گمان می کنی بهترین است و نماینده خداست در زمین.
من که می خواهم به خیابان بیایم، راه را بر من می بندند و تو را که به خیابان فرامی خوانند، با اتوبوس های آماده و متروی رایگان می آورندت.
من که به خیابان می آیم، باتوم و گلوله در برابرم می گیرند و تو را که می آورند، دوربین و میکروفون صداوسیما مقابلت می گیرند تا با گفتن جملاتی کلیشه ای در قاب تلویزیون قرار بگیری و خانواده ات از دیدنت ذوق کنند.
من که به خیابان می آیم، "خس و خاشاک، فتنه گر، آشوبگر، اغتشاش گر، بزغاله و گوساله" خوانده می شوم و تو را که به خیابان می آورند، "مردم" می نامند.
من که به خیابان می آیم با گاز اشک آور و گاز فلفل به استقبالم می آیند و تو را که به خیابان می آورند پرچم و پوستر به دستت می دهند و با ساندیس و کیک از تو پذیرایی می کنند.
همین که من قصد آمدن به خیابان می کنم، همه رسانه های ارتباطی را از من دریغ می کنند تا نتوانم دوستانم را به همراهی خود بخوانم، روزنامه ها را تهدید و تحدید می کنند، سایتها را فیلتر می کنند، پارازیت بر ماهواره ها می اندازند، سیستم اس ام اس را قطع می کنند، سرعت اینترنت را پایین می آورند، قدرت آنتن دادن موبایلها را کم می کنند و... اما وقتی قصد آوردن تو را به خیابان دارند، همه روزنامه ها و شبکه های رادیویی و تلویزیونی روزهای پیاپی بسیج می شوند تا با تصویر و خبر و گزارش و موسیقی تحریکت کنند و اطلاع رسانی و تبلیغات را در کاملترین شکل ممکن انجام می دهند.
من که به خیابان می آیم، شعار و خواسته خودم وخودمان را فریاد می زنم و تو را که به خیابان می آورند، وادار می شوی شعاری را که آنها می خواهند و از بلندگوهایشان فریاد می کشند تکرار کنی و در نهایت هم بیانیه از پیش نوشته شده شان را تأیید کنی.
من برای دفاع از حقیقت و آزادی به خیابان می آیم و اگر از میان انبوه شعارهایم یکی قابلیت تحریک تو را داشته باشد، همان یکی را در سیمایشان نمایش می دهند و تو را به مقابله فرا می خوانند اما تو را به نام دفاع از دین و آیین و قرآن به خیابان فرامی خوانند ولی شعار حمایت از آدمهایی خاص را در دهانت می کارند.
من که به خیابان می آیم باید نگران امنیت جانی خود باشم و تو که به خیابان می آیی امنیت شغلی ات هم تضمین می شود.
من که به خیابان می آیم، هلی کوپتر به آسمان می فرستند تا از بالا بر من و همراهانم تسلط داشته باشند و بهتر برای کنترل و ضربه زدن به ما تدبیر کنند و تو که به خیابان می آیی هلی کوپتر به هوا می فرستند تا از عظمت و شکوه حضورت تصویر بگیرند و ساعتها در تلویزیون به نمایش درآورند.
من که به خیابان می آیم همه تلاششان این است که کم تعداد و اندک نشانم دهند و حتی در رسانه هایشان تعداد من و دوستانم را در هر تجمع از تعداد بازداشت شدگان آن روز هم کمتر اعلام می کنند(!) اما تو را که به خیابان می آورند، اگر هزار هم باشی، میلیون می خوانند.
انصافت کجاست هموطن؟!
منصفانه بگو با این شرایط به خیابان آمدن من مهم است و معنادار یا به خیابان آوردن تو؟ کدامیک ارزش دارد و افتخار می آورد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر