۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

سفرهای استانی گالیور


روزی احمدی نژاد (گالیور سابق) که در سفرهای استانی بود، سوار بر هلی کوپتر به همراه ثمره هاشمی بر فراز جزیره ای ناشناخته پرواز می کردند. ناگهان هلی کوپتر دچار نقص فنی شد و چرخ بالش آتش گرفت. ثمره هاشمی گفت : من می دونم! ما سقوط می کنیم. من می دونم!
احمدی نژاد گفت: سق سیاه! رسیدیم می دمت دست کلهر تا موهاتو قشنگ کنه. به حول و قوه الهی فرود می آییم.
و مانند همه پیشگوییهای وی، چنین شد. هلی کوپتر در رودخانه افتاد و احمدی و ثمره خود را با شنا به جزیره متروکه رساندند و از هوش رفتند ودر خواب دیدند که انرژی هسته ای حق مسلم ماست.
وقتی احمدی نژاد به هوش آمد متوجه شد که توان حرکت ندارد. ناگهان زمزمه ای شنید. چند آدم کوچولو بر سینه اش ایستاده و او را با طناب به زمین بسته بودند. خبری از ثمره هاشمی نبود. بعداً کاشف به عمل آمد که آدم کوچولوها به علت نچسبی و خاصیت تفلون گونگی اش و از همه مهمتر کوتوله سیاسی بودن و اینکه بیم آن می رفت بخواهد رئیس جمهور آینده لی لی پوت شود، او را دوباره به رودخانه انداخته بودند و یک نهنگ او را بلعیده بود. بعداً فارس خبر داد که وی آنجا با پینوکیو و پدر ژپتو و مدودف دیدار و مذاکره کرده است. (این خبر به فاصله چند دقیقه از پرتال حقیقت گوی فارس حذف و در زباله دان تاریخ معدوم شد، به همین علت از لینک دادن به آن معذوریم). ثمره هاشمی این خبر را تکذیب کرده است. اما مشایی که نخواست نامش فاش شود گفته است: نمی خوام فلسفی صحبت کنم همینطوری ذوقی می گم آره جون عمه ات!
القصه! رئیس جمهور آدم کوچولوها که با شبهه تقلب در انتخابات انتصابات شده است رو به دستیار ارشدش و در حالی که بر سینه احمدی ایستاده بود، به زبانی غریب گفت: این ماموته! ماموت!
دستیار ارشد گفت: وااای! بریم تو صف شیر سبد بذاریم.
احمدی نیشش باز شد. گفت: اینجا کجاست که اینقدر با صفاست؟ رئیس جمهور آدم کوچولوها جواب داد: لی لی پوت در حوالی بجنورد از توابع خراسان شمالی.
احمدی بیشتر نیشش باز شد: پس شما رای های خاموش من هستید؟
رئیس جمهور آدم کوچولوها که لی لی پوتی را با لهجه خراسانی صحبت می کرد گفت: نِخَند لِبات مِتِرکه!
احمدی که تو ذوقش خورده بود: منو آزاد کنید. من از شمام. از من کوتوله تر آخه دیده بودین؟
رئیس جمهور آدم کوچولوها دستور داد احمدی را باز کنند چون الحق این یک بار راست گفته بود. یک بطری آوردند و احمدی را داخل بطری انداختند و رویش نوشتند: s.o.s ای نامه که می روی به سویش، از جانب من ببوس رویش. و بطری را به آب انداختند.
احمدی که از سفرهای استانی به استان لی لی پوت در خراسان شمالی بازگشت، آن را سازنده توصیف و انرژی تخمی (در گویش لی لی پوتی بجای هسته از تخم استفاده می شود و احمدی آن را مناسب تر تشخیص داده است) را حق مسلم ماست دانست.
برای اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر